|
|
نوشته شده در شنبه 10 فروردين 1392
بازدید : 660
نویسنده : hosein
|
|
کودک نجوا کرد:خدایا با من صحبت کن و یک چکاوک در
چمنزار آواز خواند ولی کودک نشنید
پس کودک فریاد زد:خدایا با من صحبت کن!و آذرخش در آسمان غرید ولی کودک متوجه نشد
کودک فریاد زد :خدایا یک معجزه به من نشان بده و یک زندگی متولد شد ولی کودک نفهمید
کودک در نا امیدی گریه کرد و گفت: خدایا مرا لمس کن و بگذار تو را بشناسم،پس خدا نزد کودک آمد و او را لمس کرد ولی
کودک بالهای پروانه را شکست و در حالی که خدا را درک نکرده بود از آنجا دور شد
:: موضوعات مرتبط:
جملات عاشقانه و زیبا ,
چند جمله ,
اس ام اس ,
,
|
|
|